21-44384401
fa-IRen-US

هوش هیجانی و مدیریت بازار

هوش هیجانی و مدیریت بازار

کاربرد هوش هیجانی در مدیریت

رهبری یک سازمان برای انطباق با تغییرات و به منظور بقا و رشد در محیط های جدید، ویژگی های خاصی را   می طلبد که عموما مدیران برای پاسخ به آن ها با مشکلات بسیاری مواجه می شوند. یکی از مهم ترین خصیصه ها که می تواند به رهبران و مدیران در پاسخ به این تغییرات کمک کند، هوش هیجانی است. به همین منظور به تعریف وبررسی هوش، انواع هوش وکاربرد هوش هیجانی درمدیریت پرداختیم.

هوش چیست؟ هوش یکی از جذاب ترین و جالب توجه ترین فرایند های روانی است که جلوه های آن در موجودات مختلف به میزان متفاوت مشاهده میشود. واژه هوش کیفیت پدیده ای را بیان می کند که دارای حالت انتزاعی بوده و قابل رویت نیست. به علت دارا بودن چنین ویژگی تعریف آن مشکل است و از این رو تعاریف متعددی از آن ارایه شده است:

  •  برخی هوش را کنش مغزی و توان روانی موجود زنده می دانند
  • عده ای هوش را بیشتر درحل مسایل وامور تلقی می کنند.
  •  به نظرافرادی دیگرهوش ترکیبی از تفکر و تخیل است.
  • به نظر اشخاصی دیگر هوش درک روابط علت و معلولی میان پدیده ها است.

اما بيشتر صاحب نظران در تعريف هوش مي گويند: توانايي در مسايل و انطباق آن با شرايط تغيير يابنده ي محيطي.

انواع هوش

هوش تصویری

هوش تصویری یا فضایی یعنی توانایی تجسم تقریبا هر چیزی حتی تجسم فکرها.

هوش دیدی مکانی

این نوع هوش که گاهی با عنوان هوش دیداری شناخته می شود، افرادی ازآن بهره ور هستند که ترجیح می دهند 

هوش زبان شناختی

 نوع دیگر هوش یعنی هوش زبان شناختی در واقع بخشی از همان چیزی است که میان عامه ی مردم هم به عنوان هوش پذیرفته شده است. داشتن اطلاعات عمومی زیاد ، توانایی سخن وری وزبان بازی، توانایی خوب نوشتن و خوب خواندن ، روی هم رفته کسی که بتواند از زبان به بهترین نحو استفاده کند.

هوش منطقی-ریاضی

 کسانی که هوش منطقی ریاضی بالایی دارند هم در عملیات ریاضی مثل حساب کتاب کردن از دور و بری هایشان بهتر عمل می کنند هم بهتر می توانند استدلال کرده روابط علی و معلولی را درک کنند.

هوش جسمی-حرکتی

این نوع هوش را احتمالاً هیچ کدام از شما تا کنون هوش به حساب نمی آوردید. استعداد کنترل حرکات بدن و دستکاری ماهرانه اشیا.

هوش درون فردی

 هوش درون فردی یعنی هوش درک کردن خود و استفاده از خودشناسی برای انتخاب هدف های زندگی. کسانی که هوش درون فردی دارند بسیار مستقل و فردیت یافته اند. آن ها ریز و درشت عیب ها و خوبی های خودشان را می دانند و یک تصویر کامل از خودشان در ذهن دارند. به شکل تصویری فکرکنند.

هوش موسیقیایی

کسی که به زیر و بم آهنگ ها، ریتم وتن صداها و نغمه ها حساس است، به یقین از هوش موسیقیایی برخوردار است. آدم هایی که از هوش موسیقیایی برخوردار هستند میتوانند از تن صدای شما تشخیص دهند که خواننده یا نوازنده هستید و همچنین میتوانند صدای مشابه دو خواننده را از هم تشخیص دهند.

هوش معنوی

هوش معنوی همان طور که از عنوانش پیداست ،«معنویت «و«هوش« را در ترکیبی جدید در هم می آمیزد . برخی محققان اعتقاد دارند که هوش معنوی اساسی ترین هوش است. هوش معنوی سازه ای ایست که با روانشناسی، زیست شناسی، مذهب، معنویت و عرفان همپوشانی دارند معنویت با جستجو و تجربه ی عناصر مقدس به مرحله ی تعالی می رسد. معنویت یکی از نیاز های درونی انسان است که در قلب ها ، ذهن ها وآیین های مذهبی وجود دارد . برخی معنویت را متضمن بالاترین سطوح زمینه های رشد شناختی، اخلاقی ، عاطفی و فردی می دانند. معنویت بنیاد و پایه ی همه ی نهاد های مذهبی است پیشرفت های نوین در عصب شناسی نشان داده است که قسمت مشخصی در مغز انسان وجود دارد که اگر به طور مصنوعی تحریک می شود ، موضوع های معنوی مانند دیدار خدا، گفتن از دین، از خود گذشتگی، فداکاری و مانند این ها برای فرد تداعی می شوند؛ عصب شناسان این بخش را «منطقه ی خدا » نامیده اند.

در واقع امروزه گفته می شود که هوشبهر(IQ)  و هوش هیجانی(EQ )  پاسخگوی همه چیز نبوده و واقعا موثر نیستند، بلکه انسان به عامل سومی هم نیازمند است که هوش معنوی  (SQ)نامیده می شود.

هوش هیجانی

 اصطلاح هوش هیجانی برای اولین بار در دهه ۱۹۹۰ توسط دو روان شناس به نام های جان مایر و پیتر سالووی مطرح شد. هوش هیجانی به عنوان یکی از جذاب ترین مباحث علم روانشناسی در سال های اخیر توجه خیلی ها رو به خود جلب کرده است چرا که در واقع متخصصان هوش هیجانی به این حقیقت اذعان کرده اند که هوش هیجانی تاثیر بیشتری نسبت به ضریب هوشی در موفقیت های افراد دارد .

هوش هیجانی به زبان ساده یعنی توانایی افراد برای:

  1. کنترل و مدیریت هیجانات
  2. تعدیل و کنترل احساسات برای ایجاد انگیزه جهت قبول کردن مسوولیت و آغاز حرکت به سوی اهداف
  3. ایجاد ارتباطی موثر با افراد دیگر در زمینه های مدیریتی و امور اجتماعی
  4. ایجاد ارتباطی موثر و کارا (به کمک هوش هیجانی ) با دیگران به کمک تشخیص احساسات و هیجانات آنها.

هوش هیجانی (EQ )شامل شناخت و کنترل هیجان های خود است. به عبارت دیگر، شخصی که EQ بالایی دارد، سه مولفه هیجان ها را به طور موفقیت آمیزی با یکدیگر تلفیق می کند. ( مولفه شناختی، مولفه فیزیولوژیکی و مولفه رفتاری)

 هوش هیجانی بیانگر آن است که در روابط اجتماعی و در بده بستان های روانی و عاطفی در شرایط خاص چه عملی مناسب و چه عملی نامناسب است. یعنی اینکه فرد در شرایط مختلف بتواند امید را در خود زنده نگه دارد، با دیگران همدلی نماید، احساسات دیگران را بشنود، برای به دست آوردن پاداش بزرگ تر، پاداش های کوچک را نادیده انگارد، نگذارد نگرانی، قدرت تفکر و استدلال او را مختل نماید، در برابر مشکلات پایداری نماید و در همه حال انگیزه خود را حفظ نماید. هوش هیجانی نوعی استعداد عاطفی است که تعیین می کند از مهارت های خود چگونه به بهترین نحو ممکن استفاده کنیم و حتی کمک می کند فکر را در مسیری درست به کار گیریم.

ویژگی افرادی با هوش هیجانی بالا

  1. به تغییر و تحول علاقه دارند: افرادی که هوش احساسی بالایی دارند از تغییر نمی هراسند. آن ها میدانند که این موضوع بخش ضروریای از زندگی است و در نتیجه خود را با آن وفق میدهند.
  2. خودآگاه هستند: میدانند که در چه چیزهایی تسلط دارند و چه چیزهایی را هنوز باید بیاموزند. ضعف های این افراد آن ها را عقب نگه نمی دارد. میدانند که چه نوع محیط کاری با سبک کاری آن ها همخوانی دارد.
  3. همدل هستند: مهم ترین ویژگی افرادی که هوش احساسی بالایی دارند این است که میتوانند به خوبی با دیگران ارتباط برقرار کنند. به طور ذاتی میتوانند درک کنند که همکاران یا مشتریان با چه مسایلی سروکار دارند و بدین شکل میتوانند در مواقع سخت به آن ها کمک کنند.
  4. کمال گرا نیستند: علیرغم این که این افراد انگیزه بالایی دارند، اما میدانند که رسیدن به کمال و بی نقصی غیرممکن است و سعی می‌کنند از اشتباهاتشان درس بگیرند
  5. متعادل هستند: خودآگاهی این افراد بدان معناست که آن ها به طور طبیعی میدانند اهمیت حفظ تعادل بین زندگی شخصی و حرفهای چقدر زیاد است و سعی می‌کنند که به شکل متعادلی رفتار کنند. به خوبی غذا می خورند، خواب کافی دارند و علایق شخصی شان را دنبال می‌کنند.
  6. کنجکاو هستند: حس پرسش و کنجکاوی مادرزادی این افراد باعث جذابیت آن ها میشود. به راحتی قضاوت نمی‌کنند بلکه به بررسی احتمالات میپردازند و سوال می‌کنند و به دنبال راه حل های جدید می گردند.
  7. قدردان هستند: افرادی که هوش احساسی بالایی دارند میدانند که هر روز باید شکرگزار باشند. و مانند خیلی از افراد دیگر به نیمه خالی لیوان نگاه نمی‌کنند؛ بلکه حس خوبی نسبت به زندگی شان دارند و اجازه نمی دهند که انتقادهای بیجا و افراد سمی بر زندگیشان اثرگذار باشند. افرادی که هوش احساسی بالایی دارند میدانند که چطور باید کار و دنیایشان را به جای بهتری تبدیل کنند.

هوش هیجانی و رهبری گروه

توانایی به کارگیری هیجانات یا تولید هیجان ها برای تسهیل حل مساله در کارآیی اعضای گروه نقش مهمی را ایفا می کند. بارساد (2000 ) از دانشکده مدیریت ییل در مطالعه ای که راجع به شناخت هیجانی انجام داد، دریافت که گسترش هیجان های مثبت در داخل گروه ها، همکاری و مشارکت اعضای گروه را تسهیل کرده، تعارض را کاهش داده و میزان کارآیی اعضای گروه را بهبود می بخشد. رایس (1999) متخصص آمریکایی در زمینه منابع انسانی، مقیاس چند عاملی هوش هیجانی را روی 164 نفر از کارکنان عادی و 11 نفر از رهبران این کارکنان که در یک شرکت بیمه مشغول به کار بودند، اجرا کرد و با این آزمون به ارزیابی هوش هیجانی آنان پرداخت. همبستگی بین نمره های مربوط به گروه رهبران درآزمون هوش هیجانی با نمره های کارآیی آنان که توسط مدیران اداره درجه بندی شده بود محاسبه شد. همبستگی بین میانگین نمره های گروه در آزمون هوش هیجانی و امتیازبندی مدیران از عملکرد آنان در ارایه خدمات به مشتریان بود. در این بررسی، رابطه بین هوش هیجانی و عملکرد پیچیده بود. مثال نمره هوش هیجانی بالاتر رهبر گروه که از طریق آزمون هوش هیجانی اندازه گیری شده بود، با امتیاز بندی مدیران از نظر دقت گروه در رسیدگی به شکایات مشتریان، رابطه منفی داشت، در حالی که عملکرد امتیازبندی شده توسط اعضای گروه همبستگی مثبت و  بالایی با هوش هیجانی داشت.

هوش هیجانی و مدیریت بازار

استفاده از هوش هیجانی در تجارت ایده ای نوین می باشد که برای بسیاری از مدیران و تجار جا نیفتاده است. در واقع بیشتر مدیران کماکان ترجیح می دهند برای انجام کارها از مغزشان استفاده کنند تا از قلبشان. نگرانی اصلی آن ها این است که احساس همدلی و دلسوزی با همکاران و مشتریان آن ها را از پرداختن به اهداف سازمان دور نماید. در هر صورت همه بایستی قبول کنند که قواعد بازی در دنیای امروز متفاوت است و بایستی طبق قاعده روز عمل کرد. شرکت های هوشمند برای نظارت بر تحولات بازار و همسو شدن با تغییرات سلیقه ای و استفاده از قوانین تشویقی معمولاً سیستم بازاریابی طراحی می کنند. سیستم بازاریابی فرآیندی کامل است که موجب هماهنگی شرکت با بهترین فرصت های بازار می شود. فرآیند کلی مدیریت بازار شامل ۴ مرحله اصلی است که عبارتند از:

تجزیه و تحلیل بازار: معمولاً شامل سیستم های اطلاعاتی و تحقیقاتی بازار و بررسی بازارهای مصرف کننده و بررسی بازارهای سازمانی می باشد. محیط پیچیده و در حال تغییر است و همواره فرصت ها و تهدیدهای جدیدی به همراه می آورد. شرکت و سیستم استراتژیک آن باید محیط را همواره تحت نظر داشته باشند که این تحت نظر گرفتن محیط مستلزم دریافت اطلاعات زیادی می باشد. اطلاعاتی در مورد مصرف کنندگان و نحوه خرید آن ها.

انتخاب بازارهای هدف: هیچ شرکتی توانایی تامین رضایت تمام مصرف کنندگان را ندارد. وجود شرکت های مختلف و قوی در تولید کالاهای مشابه بیانگر تنوع بین مصرف کنندگان می باشد. هر شرکتی برای اینکه بتواند بهترین استفاده را از توانایی های بالقوه خود نماید و بهترین جایگاه را در بازار انتخاب نماید و در وضعیت بهتری قرار گیرد، نیازمند بررسی چهار مرحله ای می باشد که شامل اندازه گیری و پیش بینی تقاضای تقسیم بازار، هدف گیری در بازار و جایگاه یابی در بازار می باشد

تهیه ترکیب عناصر بازاریابی: یکی از اساسی ترین مفاهیم در بازاریابی نوین همین مفهوم آمیخته بازاریابی می باشد. مجموعه ای از متغیرهای قابل کنترل که شرکت آن ها را در بازار هدف و برای ایجاد واکنش مورد نیاز خود ترکیب می کند. این ترکیب در واقع ابزار دست تاجر می باشد برای اینکه بازار را تحت تاثیر قرار دهد. این ترکیب که شامل طراحی محصول، توزیع کالا، قیمت گذاری و تبلیغات پیشبردی است، کلید اصلی تجارت در بازارهای نوین می باشد.

اداره تلاش های بازار: این مرحله شامل تجزیه و تحلیل رقبا و خط مشی های رقابتی بازار و برنامه ریزی، اجرا و سازماندهی و کنترل برنامه های بازاریابی است. شرکت ها وجه مهمی از بررسی های خود را باید روی رقبا بگذارند و به طور مداوم محصولات و قیمت ها و شیوه توزیع و تبلیغات پیشبردی رقبا را از نزدیک پی بگیرند و بدانند که در چه وضعی هستند. مدیریت در راس هرم سازمان بایستی برنامه های بازاریابی را تنظیم نماید و بعد با برانگیختن همه افراد در همه سطوح برنامه را اجرایی نموده و برای اطمینان از اجرای برنامه ها و رسیدن به اهداف، کنترل داشته باشد و ممیزی بازاریابی را نیز فراموش ننماید. هوش هیجانی در تک تک مراحل فوق می تواند جهت دهنده مدیریت شرکت باشد.

نقش هوش هیجانی در مدیریت سازمان

 همه ما داستان کارآفرینان بزرگ را شنیده ایم که از هوش تحصیلی بالایی برخوردار نبوده اند و در دانشگاه وضعیت مطلوبی نداشته اند؛ اما با تکیه بر هوش هیجانی خود بزرگ ترین شرکت های دنیا را ایجاد نموده اند. بزرگ ترین تجار و کارآفرینان معمولاً تاکید فراوانی بر غرایز خود دارند و برای آنچه در خصوص بازار حس می کنند، اهمیت بسیار بالایی قائل هستند. وقتی فورد به مهندسان خود با تاکید می گوید این نام من است که بالای این شرکت نوشته شده است و بعد تصمیم مورد نظر خود را اجرا می کند، بیانگر هوش هیجانی اوست. این بدان معناست که انسان هایی در بازار بسیار اثر گذارند و خوب می دانند در ورای همه منطق های ریاضی و علمی نیروی الهام و احساس کارساز است. نیرویی که از بشر اولیه تاکنون همواره همراه بوده است و ما را نیز که در سر خط حرکت تاریخ قرار داریم همان گونه یاری می نماید که اجداد اولیه مان را یاری می کرد. در واقع مدیران موفقی که ساختار علمی بازار را می شناسند و هوش هیجانی را همچون خون بدان تزریق می نمایند، شگفتی می آفرینند.

مدیران و تجاری که هوش هیجانی بالایی دارند؛ یعنی کسانی که احساسات خود را به خوبی می شناسند و هدایت می کنند و احساسات دیگران را نیز درک می کنند و هدفمند با آن برخورد می کنند، در اداره بازار ممتازند. این افراد حتی در زندگی فردی نیز خرسند و کارآمدند و توانی را در اختیار دارند که موجب می گردد افرادی مولد باشند.

روش های صحیح اجرای برنامه آموزش هوش هیجانی

 در اجرای برنامه های هوش هیجانی در سازمان باید به چند اصل مهم کاربردی توجه داشت. این اصول کاربردی عبارتند از:

  1. مشخص کردن اهداف سازمان به طور واضح
  2. ایجاد پیوند بین آموزش و اهداف سازمان
  3. ارزیابی دقیق کارکنان در برنامه آموزشی برای مشخص ساختن توانایی های پایه و نیازهای فردی آنان
  4. انطباق طرح برنامه آموزشی با توانایی ها و ضعف های کارکنان
  5. تهیه و تدوین ساختار جلسه ها
  6. استفاده از تمرین های عملی، مطالعات موردی و روش ایفای نقش
  7. برقراری ارتباط و پیوند بین آموخته ها و تجارب دنیای واقعی کارکنان
  8. فراهم ساختن فرصت هایی برای تمرین آموخته ها
  9. پیش بینی فرصت های متعدد برای دادن باز خورد
  10. استفاده از موقعیت های گروهی برای ایفای نقش و مهم ترین رفتارهای اجتماعی و آموزش آن ها
  11. نشان دادن نیازهای اختصاصی هر فرد به او به طور خصوصی و محرمانه
  12. فراهم ساختن منابع حمایتی و تقویتی برای کارکنان در برنامه طی مرحله پیگیری
 
 
 

منبع: http://iranplating.com/Archive/76.pdf

فایل های پیوست شده

خوشحالیم که می توانیم مفید باشیم. از نظر شما متشکریم.

با عرض پوزش ما نمی توانیم مفید باشیم نظرات شما به ما در بهبود این مطلب کمک خواهد کرد..

چقدر این صفحه مفید بود؟

  
بروز شده در : ش, 15 شهریور 1399 by مدیر سایت

  • بازگشت به بالای سایت